فریادِ بی صدا

فریادِ بی صدا

وبلاگ دلسروده های بهنام شهیدی
فریادِ بی صدا

فریادِ بی صدا

وبلاگ دلسروده های بهنام شهیدی

ترس‌های کودکی

خسته‌ای از من؛ من این را در سکوت چشم‌هایت دیده‌ام
مثل سنگی راه‌ها را از مسیر چشمه‌ای دزدیده‌ام

فکر می‌کردم که با بودن کنارت مایه آرامشم
ابر بودم بر سر آواره‌ای بی‌چتر باریده‌ام

تو در این دنیا میان بی‌کسی‌هایم، جهانم بوده‌ای
سالها از وحشت این بی‌جهانی بر خودم لرزیده‌ام

قبل تو غیر از غم و حسرت به روی چهره‌ام چیزی نبود
با تو اما در میان گریه‌ها هم یک بغل خندیده‌ام

کودکی‌هایم بجای گرگ، از تنهایی‌ام ترسانده‌اند
بی‌تو اینجا پابه‌پای کودکی‌های خودم ترسیده‌ام

بهنام شهیدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد