فریادِ بی صدا

فریادِ بی صدا

وبلاگ دلسروده های بهنام شهیدی
فریادِ بی صدا

فریادِ بی صدا

وبلاگ دلسروده های بهنام شهیدی

گنـاه



در این آشوب تنهایی نمیدانی چه دلگیرم
نمیدانی که با بغضم، شبی صدبار می میرم

شبیه تک‌‌درختی که دلیلِ طردِ آدم شد
به قصدِ جانِ خود هرشب، تبر بر دوش می گیرم

صدای گریه های من، پشیمانت نمی سازد
چه بی رحمانه می خندی به ویرانیّ تقدیرم

پس از تو سهم چشمانم سکوتی سرد و سنگین است
به دل غم دارم و بر لب، پر از نیرنگ و تزویرم

سرابِ بودنِ با تو، گناهی تلخ و شیرین بود
به لطف این گناه اکنون، پریشان و زمینگیرم