فریادِ بی صدا

فریادِ بی صدا

وبلاگ دلسروده های بهنام شهیدی
فریادِ بی صدا

فریادِ بی صدا

وبلاگ دلسروده های بهنام شهیدی

حلالم کن


حلالم کن اگر پشت سکوتم آه و ماتم بود
اگر تنها نشستم تا نفهمی در دلم غم بود

اگر از من گذشتی و نفهمیدی شکستم را
نفهمیدی که بر قلبم، وجودت مثل مرهم بود

حلالم کن مرا بانو! اگر بغضم نمی بینی
اگر رفتی و نشنیدی پس از تو قامتم خم بود

اگر یادت نمی آید که روزی این سرِ دنیا
کسی در اوج تنهایی برایت یار و همدم بود

حلالم کن اگر در زیر آوارِ نبودِ تو
به سختی زنده ماندم تا ندانی طاقتم کم بود


بیخیال من!

می نشینم کنج ویرانی و می میرم ز بغض
نازنینم، بیخیال من! تو باش و زندگی!

خدایا خسته از دنیام


"خدایا خسته از دنیام" شده نجواى هر روزم
ببین از درد تنهایى چه مظلومانه مى سوزم

کبوتر بودم و عمرى نصیبم سنگ دنیا بود
براى بال خود هر شب،هزاران وصله می دوزم

بغض هایت مال من


کوچ کن مرد مسافر، بغضهایت مال من
هستی من مال تو، فکر و هوایت مال من

جای تو اینجا نبود ای ماهتاب هر غزل
بگذر از من! گریه کردن ها برایت مال من

خاطرت میدانم آزردم ، و این تاوانم است
خیره ماندن بر مسیر رد پایت مال من

خاطرت می آید آن شب را که میگفتی به ناز
"چشم مستم مال تو، این شعرهایت مال من"؟

این غزل هم مثل سابق بیت هایش مال تو
آه و تنهایی و شکوه بر خدایت مال من

بهنام شهیدی

دلبر رؤیای تو

می رسد روزی میان اشکهایم گم شوم
در نگاهت کمتر از یک دانه ی گندم شوم

می رسد روزی که من! این دلبر رؤیای تو
پیش چشمت در ردیف باقی مردم شوم

مکر شیاطین


باز هم مکر شیاطین و فریب قلبها
باز هم یک حادثه، بعدش هجومِ از قفا

کشته شد جمعی کنار کعبه و برگی دگر
دست نااهلان فتاده تا بخشکاند تو را

بر تو گوید: "ای که در خوابی و در غفلت ببین!
این همه حاجی چه بیهوده فنا شد در مِنی؟!

بت پرستی تا به کی؟ آن خانه در قلب تو است
دست مظلومی بگیر و ختم کن بر خود جفا"

هان! به هوش ای مومنانِ پاک طینت! هان به هوش!
هان! مبادا حرف دشمن کر کند گوش شما!

طوف کعبه امر رب بر مسلمین عالم است
قول خالق را که بیهوده نباشد انقضا!

آن قدر این حکم بر خاتم مهم بود و عظیم
صلح کردش بهر آن با دشمن پر مدعا

مدرکی بهتر از این کز بهر نابودی آن
کرده یاران را به صف یکباره ابلیس دغا؟!

گوش کن حرف خدایت را مکن سرپیچی اش
حج واجب، واجب است از ابتدا تا انتها