دوباره خواب میبینم، دوباره خواب تکراری
که تو میآیی از راه و برایم چای میآری
و من هربار میگویم: چرا انقدر زیبایی؟!
تو هم با خنده میگویی: که دست از خواجه برداری!!
ربودی حافظ از دستم و گفتی خوب نیت کن!
و من آهسته زیر لب: تو من را دوست میداری؟
گشودی فال حافظ را: «مرا عهدیست با جانان...»
و خندیدی که این یعنی: از اکنون تا ابد "آری" !
نشستم گوشهای با غم که آیا باز خواب است این؟
تو اخمی کردی و گفتی: نه دلبر جان! تو بیداری
و من در خواب میگفتم: ولی خواب است میدانم
دوباره خواب میبینم، دوباره خواب تکراری
بهنام شهیدی