فریادِ بی صدا

فریادِ بی صدا

وبلاگ دلسروده های بهنام شهیدی
فریادِ بی صدا

فریادِ بی صدا

وبلاگ دلسروده های بهنام شهیدی

خواب تلخی‌‌ست!...

بار بر دوشم و کس با نفسم یار نشد
هر که آمد بشود "نقطه‌" بر این "بار"، نشد

مثل دیوار کجی در گسل زلزله‌ها
سعی کردم نشود قلب من آوار، نشد

خواب تلخی‌‌ست! کمی آب به دستم بدهید
 هر چه کردم شوم از فاجعه بیدار، نشد

غافل از زخم پَرَم، بال گشودم ز قفس
تا پریدم؛ پرم افتاد و به‌ناچار نشد

آتشی در دلم افتاد ولی حیف که باز
از دل غائله، ققنوس پدیدار نشد