فریادِ بی صدا

فریادِ بی صدا

وبلاگ دلسروده های بهنام شهیدی
فریادِ بی صدا

فریادِ بی صدا

وبلاگ دلسروده های بهنام شهیدی

بغض شکسته


بغضهایی در گلویم مانده بود آخر شکست
شاخه ای در زیرِ پایِ زاغکی بی پر شکست

خواستم مستی کنم با جامِ این دنیا ولی
گردبادی در گرفت و خمره و ساغر شکست

خوب می دانم که بی من لحظه هایت شاد بود
قلب پاکت زیر سنگ و خاک و خاکستر شکست

می روم اما غمی بی انتها در قلبم است
مثل شخصی که به دست خود زد و گوهر شکست

عذر می خواهم که شعرم تار و ناخوانا شده
بغضهایم بار دیگر روی این دفتر شکست
نظرات 1 + ارسال نظر
فرهاد 1394/08/14 ساعت 10:58

خوش اومدین :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد