نگو که حرفهاى من شبیه یک ترانه است
بیا دمى به شب ببین ز چشم بیقرار من
بخاطر نبودنت چه سیلها روانه است
تلافى شکستنم،نگاه کن فقط مرا
قبول! چانه میزنم؛به حق که جاى چانه است
نفس نمیکشم هنوز،مگر به آه و چشم تر
غم ندیدنت به دل، کرانه تا کرانه است
رها کن از جهنمم، رهاییام بدست توست
ببین که شعله میکشم، نگو فقط بهانه است