-
راز مهتاب
1395/02/23 16:49
چه رازی دارد آغوشت، که من عمریست بیتابم به یاد عاشقیهامان، تمام شب نمیخوابم هنوز عطرِ گل مریم، کنار پنجره... با تو هنوز آن خندهی ماهت که جا خوش کرده در قابم به شوق وصل تو تا کی شوم آواره در دریا بگو آیا سزاوار است بسپاری به گردابم؟! خودت گفتی که ما باید کنار هم غزل باشیم ببین در فکر این رؤیا، هنوز آن مصرع نابم! همه...
-
بگذار نگویم...
1394/11/05 17:02
تلخ است جهان بی تو برای دلم اما بگذار هنوز از مَنِ تنها ننویسم بگذار نگویم که مرا حوصلهای نیست از آدم دور از بَرِ حوّا ننویسم بگذار برایت غزل عشق بخوانم از چشم به در دوخته اما ننویسم بگذار نگویم ز غروری که شکستی بگذار از این دست معما ننویسم اما تو بگو بعد نبودِ تو چگونه از عاشق دلدادهی شیدا ننویسم؟
-
گنـاه
1394/09/22 21:22
در این آشوب تنهایی نمیدانی چه دلگیرم نمیدانی که با بغضم، شبی صدبار می میرم شبیه تکدرختی که دلیلِ طردِ آدم شد به قصدِ جانِ خود هرشب، تبر بر دوش می گیرم صدای گریه های من، پشیمانت نمی سازد چه بی رحمانه می خندی به ویرانیّ تقدیرم پس از تو سهم چشمانم سکوتی سرد و سنگین است به دل غم دارم و بر لب، پر از نیرنگ و تزویرم سرابِ...
-
لبخند ماه
1394/08/23 03:18
ساده در هم می شکست و غرقِ در لبخند بود صورتش بر قرصِ ماهِ کاملی مانند بود اشک او خلقِ نبردِ دیگری در راه داشت جسم اینجا، روحش اما تشنه ی اروند بود همچو اسفند از شهادت سینه ای بی تاب داشت سرفه های بی امان هم، آتشِ اسفند بود همسرش آشفته بر لب: یا مَن اِسمُه...یا حسین... کوه صبر این بار گویی خسته و در بند بود در جواب عشق...
-
[ بدون عنوان ]
1394/08/19 10:56
چـه خوش، قـدم نهاده ای به کلبـه ی محقّـرم دمی بمـان برای تو کمـی غـزل بیاورم
-
بغض شکسته
1394/08/12 19:26
بغضهایی در گلویم مانده بود آخر شکست شاخه ای در زیرِ پایِ زاغکی بی پر شکست خواستم مستی کنم با جامِ این دنیا ولی گردبادی در گرفت و خمره و ساغر شکست خوب می دانم که بی من لحظه هایت شاد بود قلب پاکت زیر سنگ و خاک و خاکستر شکست می روم اما غمی بی انتها در قلبم است مثل شخصی که به دست خود زد و گوهر شکست عذر می خواهم که شعرم...
-
مپرس احوال زارم را...
1394/08/10 11:38
مپرس احوال زارم را، به بد دردی گرفتارم شبیه ابر پاییزی ز شب تا صبح می بارم چو طفلی گمشده در مه، و خیس از نم نم باران نه پای رفتنم مانده، نه شوق ماندنی دارم نمی دانم چرا با آنکه می بینی شکستم را نگاهت خالی از احساس و من انگار دیوارم! ببخش ار، باب میل تو ندارد قلبم آهنگی ز سردیِ نفسهایت شکسته زخمِ گیتارم تو رفتی بعد تو...
-
حلالم کن
1394/07/18 17:52
حلالم کن اگر پشت سکوتم آه و ماتم بود اگر تنها نشستم تا نفهمی در دلم غم بود اگر از من گذشتی و نفهمیدی شکستم را نفهمیدی که بر قلبم، وجودت مثل مرهم بود حلالم کن مرا بانو! اگر بغضم نمی بینی اگر رفتی و نشنیدی پس از تو قامتم خم بود اگر یادت نمی آید که روزی این سرِ دنیا کسی در اوج تنهایی برایت یار و همدم بود حلالم کن اگر در...
-
بیخیال من!
1394/07/14 23:43
می نشینم کنج ویرانی و می میرم ز بغض نازنینم، بیخیال من! تو باش و زندگی!
-
خدایا خسته از دنیام
1394/07/13 23:47
"خدایا خسته از دنیام" شده نجواى هر روزم ببین از درد تنهایى چه مظلومانه مى سوزم کبوتر بودم و عمرى نصیبم سنگ دنیا بود براى بال خود هر شب،هزاران وصله می دوزم
-
بغض هایت مال من
1394/07/12 03:01
کوچ کن مرد مسافر، بغضهایت مال من هستی من مال تو، فکر و هوایت مال من جای تو اینجا نبود ای ماهتاب هر غزل بگذر از من! گریه کردن ها برایت مال من خاطرت میدانم آزردم ، و این تاوانم است خیره ماندن بر مسیر رد پایت مال من خاطرت می آید آن شب را که میگفتی به ناز "چشم مستم مال تو، این شعرهایت مال من"؟ این غزل هم مثل...
-
دلبر رؤیای تو
1394/07/07 01:05
می رسد روزی میان اشکهایم گم شوم در نگاهت کمتر از یک دانه ی گندم شوم می رسد روزی که من! این دلبر رؤیای تو پیش چشمت در ردیف باقی مردم شوم
-
مکر شیاطین
1394/07/03 03:33
باز هم مکر شیاطین و فریب قلبها باز هم یک حادثه، بعدش هجومِ از قفا کشته شد جمعی کنار کعبه و برگی دگر دست نااهلان فتاده تا بخشکاند تو را بر تو گوید: "ای که در خوابی و در غفلت ببین! این همه حاجی چه بیهوده فنا شد در مِنی؟! بت پرستی تا به کی؟ آن خانه در قلب تو است دست مظلومی بگیر و ختم کن بر خود جفا" هان! به هوش...
-
مدرکی بر بغضهایم
1394/06/28 23:12
منتظر ماندم به راهت در شبی بی انتها نآمدی جانم به قربانت بگو آخر چرا؟ سخت بود آن بی قراری ها برایم نازنین مثل جان دادن به زیر کوهی از آوارها شب که می شد خلوتم با آه و گریه می گذشت روز هم،رؤیای جان دادن در آغوش شما عذر میخواهم "شما" گفتم به جای "تو" ببخش بر تو گویی چون غریبی گشته ام نا آشنا دیگر از...
-
می نویسم تا بدانی
1394/06/27 20:26
می نویسم تا بدانی این قرار ما نبود رسم ما پنهان شدن در پشت این شبها نبود می نویسم با صدای خسته ی یک منتظر آه، حتی یک نگاهی سهم این تنها نبود؟!
-
زندگی!
1394/06/25 13:13
زندگی! می سازمت با عطر زیبای امید میزنم بر خشت خشتت طرحی از نور سپید می نویسم بر درت با خط نستعلیق خوش: با تو باید لحظه های شاد بودن را چشید
-
تو اگر دل ندهی
1394/06/22 12:27
تو اگر دل ندهی بر من مسکین به خدا روز محشر، سر پل، این منم و آن یقه ات!!
-
بعد از تو...
1394/06/20 20:19
بعد از تو من از پلک زدن واهمه دارم از پر زدن و باز نگشتن گله دارم گفتی که ز من بغض نصیبت شده هر روز با بغض تو شرمنده ولی، مسئله دارم هر چند که دیدار تو یک لحظه ی کم بود چندیست از آن لحظه به دل، ولوله دارم بی تو خبری از من پر خنده دگر نیست یعقوبم و از غصه دوصد قافله دارم با هر تپش قلب سراسیمه ام انگار تهرانم و در دل...
-
خانه ای ساختهام...
1394/06/18 23:10
خانه ای ساختهام... کنج ویرانی دل سقفش از یاس کبود سنگ فرشش همه رود دیده بانش گل نیلوفر و نرگس به تماشای خدا مه ز تردید جدا فارغ از همهمه و شور وصدا خانه ای ساختهام... مه رود رقص کنان سجده زنان دیدارش مهر بوسه بزند دیوارش لیک با اینهمه مهر و مه گلبرگ ونسیم بی گل روی تو اینجا نفسی نیست حریم بی تو یکسر همه بیم... خانه...
-
یاد سهراب به خیر!
1394/06/18 23:08
یاد سهراب به خیر! یاد افکار قشنگ یاد اشعار بلندش که فراموش شد از خاطر تنگ یاد ماهیهای حوض یاد آن برکه آب یاد آن کودک ده ساله شهر که به دستش غزل معرفت است "پسر روشن آب، لب پاشویه نشست"... اینک اما سهراب! کفتر قصه تو لب آن برکه آب به چه تلخی جان داد وآن شقایق که وجودش به تو گرما میداد مردم شهر کنون ببریدند و...
-
سالها از درد من غافل شدی....
1394/06/08 02:04
گرچه لبخندم جوانمردانه حاشا میکند رنگ زرد چهره ام، حالم هویدا میکند سالها از درد من غافل شدی اما ببخش این دل وامانده آن را عشق معنا میکند!! بعد تو دار و ندار و هستیام برباد رفت حال این بیچاره در ویرانه مأوا میکند بی تو عمرم لحظه ای همرنگ رؤیاها نبود جسم رنجور من عمری حس سرما میکند عذر میخواهم اگر اندک نفس در جانم...
-
دل میرود ز دستم
1394/06/05 11:02
"دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را" دولت نداد چون من یارانه شما را؟ گویا چو پس ندادم از جهل آن سبد را دکتر خوشش نیامد، قطعید سهم ما را گفتم غلط نمودم، ما را چه به جسارت این هم سبد بفرما، بگذر ببخش یارا اکنون که قیمت آب یا گاز و برق و تلفن بشکسته قامت هر بیچاره بینوا را جان عزیزت ای دوست، از روی لطف و رحمت یکدم...
-
نگو که...
1394/06/04 11:59
نگو که عشق من فقط نگاه شاعرانه است نگو که حرفهاى من شبیه یک ترانه است بیا دمى به شب ببین ز چشم بیقرار من بخاطر نبودنت چه سیلها روانه است تلافى شکستنم،نگاه کن فقط مرا قبول! چانه میزنم؛به حق که جاى چانه است نفس نمیکشم هنوز،مگر به آه و چشم تر غم ندیدنت به دل، کرانه تا کرانه است رها کن از جهنمم، رهاییام بدست توست ببین که...
-
فریاد بلند...
1394/06/02 18:58
دیگر همه حفظند تمام غزلم را طبعم شده پاییزی و شمس الغزلی نیست چندی است دلم در تب فریاد بلند است افسوس در این دوره دگر گوش کری نیست لبخند تو بر بغض فروخورده من، آه زخمی است که از مرهمش آن را اثری نیست بگذار مرا تا به غم سرد بمیرم تردید مکن پشت قفسها خبری نیست این بغض، شکستن همه خواستهام بود افسوس در این غمکده حتى...
-
نوش جانت
1394/06/01 12:17
نوش جانت اشک هایی را که پایت ریختم بیش از اینها بر دل من سروری دنیای من!
-
کلاغ زخمی...
1394/06/01 12:15
میروم اما دلم را پیش تو جا میگذارم این تو و این دل، تو را بر خاطراتم می سپارم خسته ام مثل کلاغ زخمی از تیر و کمانها میروم اما بدان آواره ام، جایی ندارم
-
دل به دل...
1394/06/01 12:06
دل به دل دارد ره اما من نمیدانم چرا رخنه بر قلب تو کار حضرت فیل است و بس
-
سوال...
1394/06/01 12:03
یک سوال از تو بپرسم گل یکدانه ی من؟ بعد عاشق کشی ات هیچ دل آزرده شدی؟!!
-
با من مدارا می کنی؟
1394/06/01 12:01
این همه شعر و غزلها روی دستم مانده است نازنینم! لحظه ای با من مدارا میکنی؟ یک قصیده، مثنوی، با یک رباعی یک غزل بیت بیتش را برایم، ساده معنا میکنی؟ گرچه "بگسستن" ردیف ثابت شعرم شده معنی "پیوند" را با من تو پیدا میکنی؟ یک بغل، آغوش تو، صدها ستاره، یک سکوت این همه دردم شده، آیا مداوا میکنی؟ زنده بودم،...
-
تعبیر تو...
1394/06/01 11:58
گفتی نگاه میکنم به رد پای تو ولی گفتم مگر پا میرود وقتی دلم زنجیر توست گفتی دلت درگیر من،اما نگاهت مست غیر گفتم دل و چشم و تن و جانم همه درگیر توست گفتی که قبل از رفتنت هر خواهشی داری بگو گفتم چه خواهم جز وفا؟ وقتی دلم دلگیر توست؟ گفتم بزن نامردم ار، از زیر تیغت در روم این جان اگر جان من و شمشیر اگر شمشیر توست گفتی...