چه بیخیال رفتهای، چه خوشخیال ماندهام
خمار چشمهای تو، اسیر خال ماندهام
دلیل پر گشودنم شدی و پر کشیدهای
ببین که بعد رفتنت بدون بال ماندهام
زمان تمام شد وَ من کنار ساعت شنی
کدام را بغل کنم؟ گذشته؟ حال؟ ماندهام!
آهای باغبان ببین! کجای این عدالت است؟
که من به وقت چیدنش، هنوز کال ماندهام!
زبان و کام پر شد از "چه دوست دارمت" ولی
امان نداد بغض و من، به روی "دال" ماندهام...
بهنام شهیدی