فریادِ بی صدا

فریادِ بی صدا

وبلاگ دلسروده های بهنام شهیدی
فریادِ بی صدا

فریادِ بی صدا

وبلاگ دلسروده های بهنام شهیدی

کجای این عدالت است؟


چه بی‌خیال رفته‌ای، چه خوش‌خیال مانده‌ام
خمار چشم‌های تو، اسیر خال مانده‌ام

دلیل پر گشودنم شدی و پر کشیده‌ای
ببین که بعد رفتنت بدون بال مانده‌ام

زمان تمام شد وَ من کنار ساعت شنی
کدام را بغل کنم؟ گذشته؟ حال؟ مانده‌ام!

آهای باغبان ببین! کجای این عدالت است؟
که من به وقت چیدنش، هنوز کال مانده‌ام!

زبان و کام پر شد از "چه دوست دارمت" ولی
امان نداد بغض و من، به روی "دال" مانده‌ام...

بهنام شهیدی