دلم گرفته از خودم، از این که پُر ز خالی ام
ببین از این که بعد تو، نمرده ام چه حالی ام
اگر دلت به یاد من برای لحظه ای گرفت
تو را به جان هردومان، بیا همین حوالی ام
بیا ببین که روز و شب خیال توست همدمم
بیا بتاب بر شبم! بیا مهِ خیالی ام
دوباره خواب دیده ام مقابلم نشسته ای
سکوت کرده ای و من، وجب وجب سوالی ام
نگفته خواندم از لبت که: خوب هست حال تو؟!
میان گریه گفتمت: خیال کن که عالی ام!!